وبلاگ نویسان قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب میهن بلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عمل کننده به دانش مانند رهرو در راه روشن است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :40
کل بازدید :203762
تعداد کل یاداشته ها : 119
103/2/14
5:34 ص
موسیقی

       حضرت علی(ع)گمشده ام رابرگرداند

     جای همه دوستان سبز،زمستان دوسال پیش،داشتم درحرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام زیارت می کردم.

     پس اززیارت وبوسیدن ضریح حضرت ودعا،وقتی می خواستم برم بیرون ازحرم،ناگهان متوجه شدم که وسیله ای که برای گرم شدن،روی گوشم می انداختم،ازدستم افتاده وگم شده.

     پیش خودم گفتم دردستگاه امیرالمؤمنین علیه السلام،قاعدتا ً چیزی اززائرین گم نمی شودکه پیدانشود.

     باامیدواری،برگشتم وازمیان انبوه جمعیتی که کنارضریح حضرت موج می زد،گذشتم ووقتی به انتهای ضریح نگاه کردم،دیدم یکی ازخادمان حرم،آن وسیله ام راروی دست گرفته وتکان می دهدتاصاحبش آن راببیندوبگیرد.

     لذااشاره کردم که مال منه وآن رابه من دادوایده ام رادرموردامانتداری حضرت تأییدکرد.


  

نحوه اصلاح رفتارشخصیت ها   

     یه روزدیدم یه آقایی که بروبیایی داشت وبراخودش کسی بود،قسمتی ازقرائت نمازش رادرست أدانمی کردوحتی برخی ازکسان دیگری هم که باهاش نمازخوانده بودند،به این مسأله إذعان داشتندوبه همین خاطرازنمازخواندن بااوخودداری می کردند،ولی آن آقا،آدم خوب ومتواضعی بودکه لازم می دانستم جایگاهش محفوظ بمونه ودرعین حال،به گونه ای قرائتش تصحیح بشه که موانع شرکت درنمازِ جمعی اش برای این تعدادازدوستان،برطرف بشه واونها هم درنمازش شرکت کنندوخودم هم ازتکرارنمازهام بعدازنماز خواندن بااو،راحت بشم .فکرکردم خدایاچه کارکنم؟

     یه روزکه دفترکارش خلوت واوتنهابود،رفتم پیشش وپس ازاحوال پرسی واظهارارادت،

     گفتم:من دوست دارم حمدوسوره ام رابرای شماقرائت کنم،هرجاش اشکالی داره،لطفاً به من بگیدتااصلاح کنم.

    گفت:بفرماییدبخونید!

بعد،شروع کردم وحمدوسوره ام راخوندم ووقتی به اون قسمت ازحمدوسوره- که ایشان درنمازشون اشتباه می خوندند- رسیدم،گفتم:این قسمت راهم درست خوندم؟

    گفت:بله،کاملاًدرست خوندید.

    گفتم:آخه شمادرنمازتون،این طوری که من خوندم،نمی خوندید،تردیدکردم که نکنه من درست قرائت نمی کنم.ازاین جهت مزاحمتون شدم وقتتوناگرفتم تامطمئن بشم که درست می خونم.

    بعدتشکرکردم وخداحافظی نمودم.

    ازدفعه بعدکه درنمازش شرکت کردم،دیدم قرائتشادرست کرده.به بقیه دوستان هم گفتم که حالادیگه ازاین به بعدمی تونیدشماهم درنمازایشون شرکت کنید.اونها هم دیگه ازاون به بعدشرکت کردندوتصدیق می کردندکه قرائتشاتصحیح کرده.

    لذاهم جمعیت نمازگزاران بیشترشد.هم جایگاه وشأن آن آقا محفوظ موندوهم مابه وظیفه مون دراین موردبخصوص تونستیم عمل کنیم واین هاهمه یکی ازالطاف بزرگ الهی به همه مابود.خداروشکر

 

 


  
  

جوانی که حضرت معصومه واسطه ازدواجش شد

سال 1371یکی ازدوستانم -که چندسال قبل دنبال موردی برای ازدواج می گشته-می گفت:

    «3سال قبل رفتم حرم حضرت معصومه (س)و درزمزمه ی درونی ام به گونه ای که کسی نمی شنید- به صورتی نجواگونه به حضرت گفتم:بی بی! من می خواهم برای انجام سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وحفظ تقواو...ازدواج کنم وازشمامی خواهم که واسطه بشیدپیش خداتافردمناسبی رابرام رقم بزنه وبتونم بااوازدواج کنم.

     درهمین لحظه مردی میان سال،دستم راگرفت ونگاهی به قدوقواره ام نمود ، وراندازم کردوسلام کردودعوتم کردکه به گوشه ای بریم ورفتیم.

     آن وقت به من گفت:راستش رابخواهی من دختری دم بخت دارم که دنبال فردی متدین می گردم تااگردخترم راپسندیدودخترم هم اوراپذیرفت،ازدواجشون راسروسامان بدهم.حال که تورادرحال زیارت دیدم،به دلم افتادکه باهات صحبت کنم .اگرمایلی،بریم خونه ی ما،دخترم راببین،بشینیدباهمدیگه صحبت کنید.اگه همدیگرراپسندیدید،بقیه کارهارابه امیدخداباهمدیگه وباهماهنگی خانواده های دوطرف،انجام می دهیم.

     من فوری دوزاریم افتادکه نکنه همون کسی باشه که حضرت معصومه وساطتشاپیش خدابرای من کرده.پس نبایداین فرصت راازدست بدهم وبهتره برم ببینم،اگرپسندیدم،پی گیری می کنم واگرنپسندیدم که چیزی راازدست نداده ام.

       لذاقبول کردم ورفتم به منزلشان وپس ازکمی نشستن چای که آورد،چهره وقدوقواره اش  رابه طورکلی دیدم،ظاهرش راپسندیدم،وبعدهم بااجازه پدرش نشستیم باهمدیگه صحبت کردیم وبالأخره،متوجه شدم همون کسی است که دنبالش بودم ومعیارهایم رادروجودش دیدم.

     پس ازرفت وآمدهای خانواده هاوانجام اقدامات لازم،باهمدیگه ازدواج کردیم والآن هم زندگی خیلی خوبی داریم وخداراشکرمی کنیم وارادتمون هم به حضرت معصومه (س)خیلی زیادترشده ومرتب باهمدیگه به زیارتش می ریم وزندگی مونامدیون ایشون می دونیم وخداروشکرمی کنیم».

     آری توسل به خاندان عصمت وطهارت،این گونه ندای مارابه عرش می بردوآرزوهارادرکمترازچشم به هم زدنی زمینه سازی وبرآورده می نماید.

 

 


90/10/5::: 9:33 ع
نظر()
  
  

باساعت قرآنی بیدارشدم   

     حدود18سال پیش شبی قبل ازخوابیدن،آیه ی آخرسوره ی کهف راخوندم ونیّت کردم که درساعت 4و44دقیقه و30 ثانیه ی صبح بیدارشوم.سپس  روی تختخوابی که چهارگوشه ی پایه های آن به صورت منحنی بود،خوابیدم.موقعی بیدارشدم که   ازروی تختم وهمراه باآن،به آهستگی ،روی قالی های کناری غلطیدم .

     چشمم رابازکردم وکورمال کورمال خودم رابه کلیدبرق رسوندم ولامپ اتاق راروشن کردم.به ساعتم نگاه کردم ومتوجه شدم که دقیقاًدرهمان ساعت ودقیقه وثانیه ی موردنظرازخواب بیدارشده ام؛گویی درهمان لحظه ی موعود،فرشتگان الهی تختم رابه آهستگی به یک طرف هُل داده باشندتابیدارم کنند.این صحنه راهیچگاه فراموش نکرده ام .

   البته پس ازآن هم بارهاباخواندن این آیه،درساعت موردنظرم بیدارشده ام،ولی بیدارشدنم باافتادنم ازتخت،فقط یک باربوده است؛لذاخاطره اش درخاطرم مونده.

    درتفسیر نور الثقلین، ج‏3، ص: 316 از أبی عبد الله علیه السلام نقل شده که فرمود:« ما من عبد یقرء آخر الکهف الا تیقظ فی الساعة التی یرید»:هیچ بنده ای نیست که آیه آخرسوره کهف رابخواندمگراین که بیدارمی شوددرهرساعتی که می خواهد.

     آیه،این است: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (سوره ی کهف آیه 110)

ترجمه: بگو من فقط بشرى هستم همچون شما (امتیازم این است که) به من وحى مى‏شود که معبود شما تنها یکى است؛ پس هر کس امید لقاى پروردگارش را دارد، باید عمل صالح انجام دهد، و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نکند.

     نکته:آیه اقتضای کامل داردکه اگرانسان باحفظ شرایطِ لازم وکافی(ایمان وعمل صالح واخلاص و...)،آن راقبل ازخواب تلاوت کرد،درساعت موردنظرش بیدارشود،امااگرشرایط لازم برای بیداری ازسوی انسان مراعات نگردد،چه بسادرآن موقع بیدارنشودکه دراین صورت،نقص ازسوی انسان است نه ازناحیه ی آیه.

 


90/10/4::: 11:18 ع
نظر()
  

دیدم امام زمان علیه السلام پدرم است    

     اواخرسال1389شبی درخواب دیدم که نوجوانی درحدود11ساله هستم وامام زمان علیه السلام پدرم است ومن درکنارآن حضرت ایستاده ام ودست راستم دردست آن حضرت است.(ائمه علیهم السلام درواقع هم،پدرمعنوی امت اسلامی هستند:آن چنان که درروایتی ازپیامبراکرم صلی الله علیه وآله به این مضمون آمده که فرمود:أناوعلی أبَواهذه الأمّة:من وعلی پدراین امتیم)

     ناگهان دیدم که آن حضرت،ازآن جاناپدیدشدودیگرآن حضرت را-هرچه به اینجا وآنجانگاه می کنم- نمی بینم.درهمین لحظه ازشدت غم وغصه وحسرت،بیدارشدم ونشستم،گریه کردم.وچندین روزحیران وسرگشته بودم و درآرزوی بال گشودن به سامراسرازپانمی شناختم تااین که یک هفته گذشت وتوفیق سفربه سامراودیگراماکن زیارتی عراق نصیبم شدوبرای اولین بارتوانستم خاک پای قدوم مبارک آن حضرت درسامراوسرداب مقدس راسرمه چشمانم کنم وقلبم کمی،فقط کمی اززخم هجران،بیاساید....شورعشقم رافدایش می کنم.

    ازخدای مهربان وامام زمان علیه السلام به خاطراین لطفِ بزرگی که به من کردند،متشکرم.

    عارف بالله،مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه فرموده:«عاشق امام زمان اورالااقل درخواب می بیند،اگردربیداری نبیند...»(زمزم عرفان،محمدی ری شهری،قم:دارالحدیث،ص153)


  
  
<   <<   6   7   8      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ وقتی مسیرزندگی درلابلای هزاران پیرایه ی غیرضروری گم می شود،ماازدیدنِ سیمای واقعی زندگی،ناتوان می شویم وعمرمان درمسیری که مطلوب مانیست،سپری می گردد.
+ سلام ازهمه دوستانی که دراین مدت لطف کردندوبرای من پیام فرستادند،متشکرم
+ سلام