18سال پیش،برای اولین بارمی خواستم سخنرانی کنم.بناشدبرای جمع خاصی،موضوع ویژه ای رامطرح ودرموردآن مطالبی ارائه دهم.
بنابراین شروع به مطالعه کردم ومطالب مناسب راجمع آوری،تنظیم ودرفرصت های مناسب مرورنمودم وآماده ی سخنرانی شدم،امادرروزموعود،گفتندکه جمع موردنظر،نتوانسته اندآماده ی حضوردرمراسم شوند.دوشب بعد آماده خواهندشد.
دوشب بعدهم آماده نشدند.یک هفته گذشت ودرطول این مدت،هرروزتمرین می کردم که مطالب راچه جوری وباچه لحنی بگم.این قدرتمرین کردم که هم،همه ی مطالب راحفظ کردم وهم،لحن ونحوه ی گفتن آن هارا.اماجمعی که قراربودبراشون سخنرانی کنم،نتوانستندحاضرشوند.
بنابراین ازمن خواستند دریک مراسم دینی-مذهبی که حدود400نفرحضورداشتند،همان مطالب رابگم؛چون کاملاًبااین جمع انبوه ومناسبت موردنظرتناسب داشت.
دراین جمع نسبتاًبزرگ،شروع به سخنرانی کردم ومثل بلبل،بدون کوچک ترین تپق زدن،سخنرانی کردم.
بعدازسخنرانی،عمده ی حاضران که من رامی شناختندولی سخنرانی ام راندیده بودند،زبان به تحسین گشودند.خودم هم ازاولین سخنرانی ام درچنین جمعی خوشحال شدم.
تجربه ام نشون دادکه آمادگی کامل داشتن،عامل مهمی برای اعتمادبه نفس جهت ارائه ی سخنرانی موفق است.وخدارابراین توفیقش سپاسگذارم.
ضمناً درمدرسه،5نفری باهمدیگه درطول دوسال،به صورت هفتگی تمرین سخنرانی می کردیم وزمینه ی بسیارخوبی برای موفقیتم دراین سخنرانی بود.
ازطرف دیگه هرجاکوچک ترین زمینه برای سخنرانی بوده،سخنرانی کرده ام واکنون به لطف الهی مدیریت یک کنفرانس بین المللی هم برایم آسان وعادی است وتعدادجمعیت- هرچه قدرکه باشد،به حالم تفاوتی نداردودوفرزندم(پسرم:دوم راهنمایی،ودخترم:اول راهنمایی)هم سخنران هستند.ازخدابه خاطرالطافش سپاسگذارم.این هاهمه ازاوست.