جوانی که حضرت معصومه واسطه ازدواجش شد
سال 1371یکی ازدوستانم -که چندسال قبل دنبال موردی برای ازدواج می گشته-می گفت:
«3سال قبل رفتم حرم حضرت معصومه (س)و درزمزمه ی درونی ام –به گونه ای که کسی نمی شنید- به صورتی نجواگونه به حضرت گفتم:بی بی! من می خواهم برای انجام سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وحفظ تقواو...ازدواج کنم وازشمامی خواهم که واسطه بشیدپیش خداتافردمناسبی رابرام رقم بزنه وبتونم بااوازدواج کنم.
درهمین لحظه مردی میان سال،دستم راگرفت ونگاهی به قدوقواره ام نمود ، وراندازم کردوسلام کردودعوتم کردکه به گوشه ای بریم ورفتیم.
آن وقت به من گفت:راستش رابخواهی من دختری دم بخت دارم که دنبال فردی متدین می گردم تااگردخترم راپسندیدودخترم هم اوراپذیرفت،ازدواجشون راسروسامان بدهم.حال که تورادرحال زیارت دیدم،به دلم افتادکه باهات صحبت کنم .اگرمایلی،بریم خونه ی ما،دخترم راببین،بشینیدباهمدیگه صحبت کنید.اگه همدیگرراپسندیدید،بقیه کارهارابه امیدخداباهمدیگه وباهماهنگی خانواده های دوطرف،انجام می دهیم.
من فوری دوزاریم افتادکه نکنه همون کسی باشه که حضرت معصومه وساطتشاپیش خدابرای من کرده.پس نبایداین فرصت راازدست بدهم وبهتره برم ببینم،اگرپسندیدم،پی گیری می کنم واگرنپسندیدم که چیزی راازدست نداده ام.
لذاقبول کردم ورفتم به منزلشان وپس ازکمی نشستن چای که آورد،چهره وقدوقواره اش رابه طورکلی دیدم،ظاهرش راپسندیدم،وبعدهم بااجازه پدرش نشستیم باهمدیگه صحبت کردیم وبالأخره،متوجه شدم همون کسی است که دنبالش بودم ومعیارهایم رادروجودش دیدم. پس ازرفت وآمدهای خانواده هاوانجام اقدامات لازم،باهمدیگه ازدواج کردیم والآن هم زندگی خیلی خوبی داریم وخداراشکرمی کنیم وارادتمون هم به حضرت معصومه (س)خیلی زیادترشده ومرتب باهمدیگه به زیارتش می ریم وزندگی مونامدیون ایشون می دونیم وخداروشکرمی کنیم». آری توسل به خاندان عصمت وطهارت،این گونه ندای مارابه عرش می بردوآرزوهارادرکمترازچشم به هم زدنی زمینه سازی وبرآورده می نماید.