پروازدرامتداد نور........................................................................
چندسال پیش دوستی داشتم که به تازگی بااوآشناشده بودم واو یک استادبه تمام معنابودواهل معنا.
کلاس عرفان واخلاق برای جوانان برگزارمی کردوبااستقبال شدیدِ جوانان مواجه شده بودبه طوری که ازشهرهای مختلف دورونزدیک می آمدندوباعشق وعلاقه ای شعف انگیز برگِردِ شمعِ وجودش می چرخیدندوازاونورمی گرفتندودرجلسات سخنرانی اش شرکت می کردند.وقتی شاگردانش رامی دیدم،یادایام دفاع مقدس می افتادم وآن دل های پاک وبی ریاوبی ادّعا.چه جوانانی،که بایک بارشرکت درجلسه سخنرانی اش به کلی متحوّل شده وبرای همیشه دلبسته اش شده بودند!
اودوستی صمیمی برای همه بودوتمام وجودش استادبودوالگوی صداقت ومهروصفاوپاکی.ومن هم چند باردرجلسه سخنرانی اش شرکت کردم وحرفهای اوخیلی به دلم نشست.حرفهایش حرف های دلم بود.وقتی صحبت می کرد،انگارصدایش ازملکوت برمی خاست ومن رابه فضای دیگری می بردوحالِ دیگری پیدامی کردم به طوری که دیگرنمی توانستم بیشترازچنددقیقه درسخنرانی اش بمانم.بلندمی شدم ومی زدم بیرون تاروحم ازکالبدم جدانشود.
بااین حال،آن قدرتبلیغاتِ منفیِ به اصطلاح رقبادرموردِ ایشان زیادبودوآنان هم انسان های کم سوادی نبودندکه بشودبه حرف هایشان بی اعتنابمانم.
بالأخره شبی به خداگفتم
خدایا! پرندگانی هستندکه گاهی دردلِ آبیِ آسمان که پروازمی کنند،چنان درامتدادِ همدیگروبانظمی خاص باهم پرواز می کنندکه گویایک ذهن داردهمه ی این هاراهماهنگ می کندودرهماهنگیِ کامل باهم پروازمی کنند.اگرفکر من هم بااین دوستم- که استادم هم هست-هماهنگ است،این هماهنگی رانشانم بده تاهم دلم آرام بگیردوهم به منشأسخنانش وحقانیت کلامش پی ببرم»یک سؤال دیگرهم داشتم که ازخداکردم وگفتم :«خدایا!شنیده ام که اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام چهارده نورِ واحدند.چگونه چنین چیزی ممکن است که چهارده نور،درعین حال یک نورباشد؟»
شب که شد،بااین دوسؤال خوابیدم.خواب دیدم که دارم همین دوسؤال ودرخواست راازخدامی کنم.ناگهان صحنه ای جلوی چشمم بازشد:
دشت وسیع و سرسبزوبسیاردلربا باهوایی بسیارپاک وآسمانی صاف وفضایی روشن ودلنشین است که طنینِ دلنوازِ بلبل ها وآوازپرندگانِ زیبایِ درحالِ پروازِ هماهنگ،حال وهوای عرفانیِ خاصّی به این فضای تازه و پرطراوت بخشیده است.
بعددیدم که همان دوست واستادم،بااورکتِ جبهه ای دروسط سبزه زار، بافاصله ی 20متری ِروبه رویم مایل به سمت راستم پشتِ یک میزکوچکِ چوبی نشسته ونگاهش رابه من دوخته است.باخوشحالی جلورفتم ودیدم کسانِ دیگری هم قبل ازمن آن جاآمده ونشسته اند.من هم پشت سرآنان وبافاصله 5 متری ازاستاد،روبه رویش نشستم وبااشاره ی سرم به اوسلام کردم .جوابم راداد.
بعددیدم شخصی بسیارنورانی وسرتاپاسفیدپوش – که پرتوهای نورانی ازتمام وجودش ساطع می شد،پیدایش شدوپیش استادآمدتاروبه رویش والبته کمی متمایل به مابنشیند. وقتی بادقت به این شخص نورانی خیره شدم،دیدم که گویی تابلویی ازنوراست در قامتِ یک انسان، که نمایشگرِ«چهارده معصوم»است؛یعنی جلوه ی چهارده معصوم بودوچهارده معصوم رادروجوداوبه طورکامل می دیدم.به هرقسمت ازوجودش نگاه می کردم نوشته ی نورانی ای می دیدم که نوشته بود:«چهارده معصوم»بااین حال که یک شخص بود.
آن شخص نورانی به استادنزدیک شدوروبه روی اووکمی متمایل به مانشست به طوری که ماچهره ی اورانمی دیدیم،ولی چهره ی استادرامی دیدیم .اوچیزهایی رابه استادمی گفت واستاد،همان حرف هارابه مابازگو می کرد.
اینجا بودکه فهمیدم منشأ سخنان استاد،اهل بیت علیهم السلام هستندکه ازطریق امام زمان علیه السلام- که وارث علوم همه ی انبیاوائمه است- علومشان به استادمی رسدواوبه مامنتقل می کند.
بعدازبیداری ازخواب،هواکه روشن شد،بااستادتماس گرفتم وخوابم رابه اوگفتم وگفتم که به نظرم می رسدتعبیرش این است که منشأ علوم شما،اهل بیت علیهم السلام وامام زمان علیه السلام هستند.اوبه صراحت جواب ندادولی گفت: امیدوارم که همین طورباشد.
بعداً درموردِ اوتحقیقِ بیشتری کردو فهمیدم او20سالِ پیش تصمیم گرفته بوده که یازنگیِ زنگی ویارومیِ رومی باشدوتکلیفش راباخودش روشن کند که اگرواقعاً می خواهدمؤمنِ واقعی باشد،مؤمنِ واقعی باشدباتمامِ شرایط ولوازمش ولذانشسته ودرباره ی پیامبرِ اکرم وزندگی ورفتارواحوالش مطالعاتِ زیادی انجام داده وهرکاری را که پیامبربه عنوان یک بنده ی حقیقیِ خدا انجام می داده،اوهم درحدّ توان خودش انجام داده وریاضت هایِ شرعیِ زیادی کشیده وبه طورغیرمستقیم ومرموزتحت تربیت عرفانیِ یکی ازعرفای معاصرقرارگرفته وبه مقاماتِ بالای عرفانی رسیده است وحالتی باخدادارد که نگوونپرس!
اکنون اودردسترسم نیست ولی عجیب است که انگارهمیشه بامن است ودوری اش راحس نمی کنم وهمیشه چنان است که گویاتازه اورادیده ام وبُعدِمکانی اش،مرابه دردِ فراقش مبتلا نمی کند.هرچندکه ندیدنِ چهره ی نورانی اش،مراباهجومِ دلتنگیِ عجیبی مواجه می کند.امیدوارم هرچه زودتر،موانعِ دیدارش برطرف شودودوباره بتوانم ببینمش!وهمه باهم درامتدادِنوروجوداهل بیت علیهم السلام همواره به پروازبیندیشم و روبه کانونِ نورِ هستی بخش درپروازباشیم.