وبلاگ نویسان قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب میهن بلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند جویای دانش را دوست می دارد ونیز فرشتگان و پیامبران او. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :41
بازدید دیروز :8
کل بازدید :206162
تعداد کل یاداشته ها : 119
103/8/26
6:15 ص
موسیقی

      یه با ر به یکی ازدوستان گفتم که درقم دوستان زیا دی دارم که اگه بخواهم یک ما ه هم درقم بمونم،می تونم شبی درمنزل یکی ازاون هاباشم.

     اتفاقاًچند روزبعدش رفتم قم.کارهام روانجام دادم وحدود3عصربودکه کا رهام تموم شد.بعدفکرکردم که به خونه ی کدوم یک ازدوستانم برم.لیست اسامی دوستان وشماره تماسها شون راازجیبم درآوردم.باهرکدومشون که تما س گرفتم،یاگوشی را برنداشتند،یاتلفن همراهشون خاموش بود، یاخونه نبودند، یا موقعیتشون جوری بودکه قرارگذاشته بودندبه جایی بروندو...خلاصه حدود نیم ساعت باهمه شون تماس گرفتم ولی جورنشدکه برم خونه شون.حتی یکی دوتا شون رادرخیابون دیدم که می رفتندجایی وعذرخواهی کردندکه نمی توننددرخدمتم!باشند(البته اینو بگم که واقعاًنمی تونستند، نه این که بهونه تراشی کنند).من موندم وخودم.همین طورسرگردان موندم وهواداشت غروب می کرد.رفتم حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)ونمازمغرب وعشا رو خوندم ودرحرم موندم تاساعت 9شب شد.بعداومدم بیرون ازحرم وشام مختصری هم تهیه کردم وخوردم.

    این جابه طورخاصی متوجه خداشدم وگفتم:خدایامنوببخش که ازتوغافل شدم.ممنونم که دراین موردهم متوجهم کردی که بایدامیدم فقط به خودت باشه وتکیه ام به دوستانم – هرچندخیلی هم خوبند- نباشه.

     دراین لحظه به دلم افتادکه به یکی ازدوستانم که سیدی بوشهری وبسیارمهربون وصمیمی بود،زنگ بزنم.تماس که گرفتم، بعدازحدودیک دقیقه گوشی روبرداشت ودیدم نفس نفس می زنه.پس ازسلام واحوال پرسی ، گفتم سید!انگاردویده ای!گفت:بله، تازه اومدیم خونه.رفته بودیم جایی.وخلاصه پس ازاین که متوجه وضعیتم شد،دعوت کردکه برم خونه شون ورفتم.واون شب درمنزلشون موندم.ودرحالی که نزدیک بود اون شب کارتن خواب بشم،اماخدای کریم ازسرمای سوزان اون شب نجاتم داد.

     ازاون به بعد به طورخاص یادگرفتم که درامورم،ازخداغافل نشم.به اسباب تکیه نکنم.بلکه به مسبّب    الأسباب یعنی خدای متعا ل امیدوارباشم وازاوبخواهم.خداگاهی اینچنین ازدیگران ناامیدمون می کنه تابه غیرخودش امیدنبندیم.


90/10/19::: 2:10 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ وقتی مسیرزندگی درلابلای هزاران پیرایه ی غیرضروری گم می شود،ماازدیدنِ سیمای واقعی زندگی،ناتوان می شویم وعمرمان درمسیری که مطلوب مانیست،سپری می گردد.
+ سلام ازهمه دوستانی که دراین مدت لطف کردندوبرای من پیام فرستادند،متشکرم
+ سلام